سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

سپهر مامان وبابا

شعر کودکانه(خروس نازم)

                                                          وقتی خروس نازم قوقولی قوقو رو سر داد از یه روز خوبِ خوب بازم به من خبر داد گفت عزیزم بیدار شو صبح شده باز دوباره هوا چه روشن شده خورشیدخانوم بیداره پاشو چشاتو واکن دنیا خیلی قشنگه خورشیدخانوم طلایی، آسمون آبی رنگه زودباش با یاد خدا از خواب ناز بیدار شو وقتی صبحونه خوردی مشغول کار ...
22 فروردين 1392

داستان های کودکانه (قورباغه عینکی)

قورباغه توی برکه نگاه کرد وسط برکه ی آب، یه سنگ سبز دید . از روی خشکی پرید روی سنگ وسط آب . وقتی پرید تازه متوجه شد که اون یه سنگ نبود یه برگ سبز بود  .برگ سبز توی آب فرو رفت و قورباغه هم افتاد تو آب . قورباغه که اصلا حوصله خیس شدن نداشت از آب پرید بیرون و دوباره کنار برکه توی خشکی نشست . بعد نگاه کرد به اطراف، یه دفعه یه مگس دید که روی زمین نشسته و به نظرش اومد که خیلی هم خوشمزه است . با یه حرکت سریع، زبونشو بیرون آورد و مگسو شکار کرد ولی تا اونو تو دهنش گذاشت تازه فهمید مگس نبوده یه حلزون سیاه بوده. قورباغه، حلزون رو روی زمین گذاشت و ازش معذرت خواهی کرد. قورباغه به دنبال یه شکار خوب راه افتاد اما یه چیز عجیب توی راه دید. اون یه ...
22 فروردين 1392